در محاصره ناشادزیستها
من تبدیل معنویت به انرژیهای مادی را نمیپسندم اما نظرم این است که وقتی میتوانیم به سختیها لبخند بزنیم چرا آنقدر ناشاد زندگی کنیم که شادزیستها را از شاد زیستن خسته کنیم؟ نمیدانم چرا اندیشه نمیکنیم که طبیعت به خودیخود درد و رنج دارد، چرا ما هم با بیانات منفی و ملالتبار بر این دردها و رنجها اضافه میکنیم؟ من نمیدانم چگونه کسیکه ایمان دارد و خدا دارد و علی(ع) دارد و اباعبدالله(ع) دارد و در درجات بعدی عارفان شادیخوار دارد میتواند این اندازه ناشاد زندگی کند؟! از دست ناشادزیستها آی فریاد فریاد میکنم فریاد!!
آی انسانهای ناشادزیست! به شادزیستها هم نفس کشیدن دهید. بگذارید با شادزیستیشان به زندگی همگان طراوت دهند! من عادت ندارم هی از خسته شدن دم زنم و با این جملهی ناخشنود دیگران را خسته کنم اما از دست ناشادزیستها به زار آمدهام و واقعاً برخی اوقات در برابرشان از مقاومت شادزیستی من کاسته میشود.
. و خداوند را بخوانیم که امید ناشادزیستها را زیاد و نگرششان را عوض کند و درعینحال بر مقاومت شادزیستها بیفزاید و بر همه ما ظرفیت فراخی عنایت کناد! آمین
بیقرار 20 شهریور 1398
ناشادزیستها ,شادزیستها ,زندگی ,فریاد ,خسته ,نمیدانم ,دارد و ,ع دارد ,دست ناشادزیستها ,از دست ,ناشاد زندگی
درباره این سایت